خداوند ـ تبارک و ـ میفرماید: أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ وَ یُخَوِّفُونَکَ بِالَّذینَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد*وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزیزٍ ذِی انْتِقام(آیات 36 و37 سوره زمر)در این آیات نکتهای را تذکر داده است که گاهی از آن غفلت میکنیم. خداوند ـ تبارک و تعالی ـ به صورت استفهام انکاری پرسش میکند و مفاد پرسش منفی است. نفی در نفی اثبات میشود. أ لیس الله بکاف عبده: خدا کفایت نمیکند برای بنده خدا؟ به عبارت دیگر کسی که بندگی خدا کند، خدا برایش کافی نیست. اصلاً ما به چیز دیگری غیر از خدا ـ تبارک و تعالی ـ نیاز داریم؟ اصلاً چیز دیگری به غیر از خدا ـ تبارک و تعالی ـ هست که ما به آن نیاز داشته باشیم! بعد خداوند ـ تبارک و تعالی ـ میفرماید: «یخوفونک بالذین من دونه» تو را از چیزهایی غیر از خدا میترسانند.
آن جملهٔ اول مقدمهٔ ابطال این جملهٔ دوم است؛ یعنی وقتی خدا ـ تبارک و تعالی ـ کافی برای بندهاش است، دیگر اینکه تو را از غیر خدا ـ تبارک و تعالی ـ بترسانند، کار باطلی است؛ زیرا از غیر خدا ـ تبارک و تعالی ـ کاری برنمیآید تا بخواهند تو را از آن غیر بترسانند. این آیات الهی در هر دورهای و نسبت به هر موقعیتی یک تطبیق و تحققی پیدا میکند. در زمان نزول این آیات وضعیت نبی خاتم ـ صلی الله علیه و آله ـ در ارتباط با کفار را در نظر بگیرد. پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ کار خودش را در نقطه ای آغاز کرد که به ظاهر هیچ زمینه ای برای کار او نبود. از یک طرف عِده ای نداشت؛ رئیس قبیله یا دستهای نبود و از طرف دیگر عُدهای هم نداشت؛ ثروت آن چنانی نداشت؛ هر چند بعدها دارایی حضرت خدیجه ـ سلام الله علیها ـ در این راه استفاده شد که آن هم در مقابل آنچه که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در این میدان نیاز داشت، چیز زبادی نبود. مخاطبینش هم یک جماعت جاهلی بودند.
بعد از 1400سال که ما با نمونه های باقی مانده شان برخورد میکنیم، میبینیم که اینها الآن قابل تحمل نیستند؛ 1400 سال پیش اجدادشان چگونه بودند! امروز بعد از گذشت قرنها میبینیم که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چه کرده است. تنها چیزی که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ داشت، خدا ـ تبارک و تعالی ـ بود. ما عوامانه گمان میکنیم که چون پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پیغمبر بود، قدرت خاصی به وی داده شد و نیروهای ویژهای به شکل غیر متعارفی به او کمک کردند تا بتواند بدون اینکه هیچ زحمتی و زجری بکشد، این کارها را انجام دهد. گمان میکنیم خداوند ـ تبارک و تعالی ـ یک چیز خیلی غیر عادی برای پیغمبرش انجام داد که دیگر نه ترسی و نه زمینهٔ ترسی، نه دردی و نه زمینهٔ دردی در او نبود؛ در حالی که به طور قطع سختیهایی که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ کشید، هیچ کس در طول تاریخ نکشید؛ چنانکه فرمود: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت»؛ یعنی هیچ پیامبری مثل من اذیت نشد.
ما پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را طوری تصویر میکنیم که از دسترس خودمان خارجشان می کنیم؛ ولی حالا دیگر امثال امام ـ رضوان الله علیه ـ حجت را بر ما تمام کردهاند؛ چون امام ـ رضوان الله علیه ـ نزدیک به عصر ما است. ما تحقق این آیه را در مورد انقلاب اسلامی و حرکت امام ـ رضوان الله علیه ـ دیدیم. وقتی امام ـ رضوان الله علیه ـ آن حرکت را آغاز کرد، واقعاً این «یخوفونک بالذین من دونه» از همه جهت وجود داشت؛ یعنی همه از همه طرف، ایشان را تخویف میکردند که آقا این کار را نکنید؛ به نتیجه نمیرسد؛ خون مردم که به زمین میرسد، شما مسئول این خونها هستید؛ حتی خیلیها تذکرات شرعی میدادند که این کارها شرعاً اشکال دارد؛ چون کاری که میدانیم به نتیجه نمیرسد، نباید انجام دهیم. این از طرف دوستان بود. و از طرف دیگر دشمنان هم تصورشان این بود که این کار اصلاً نتیجهای ندارد. یک وقتی در جلسهای که شاه با مسئولین حکومت خودش داشت، یکی از اطلاعیههای امام ـ رضوان الله علیه ـ را آورده بودند و شاه گفته بود این سید فکر میکند با این کاغذ پارهها میتواند کاری کند! نشسته نجف، برای ما اطلاعیه میدهد. الآن بعد از گذشت این سالها هر یک از ما، چه مثل من که قبل انقلاب و دورهٔ انقلاب را دیده ام و چه آنها که ندیدهاند، در حد خودمان، میبینیم که «أ لیس الله بکاف عبده». واقعاً خدا ـ تبارک و تعالی ـ است که برای بنده اش کفایت میکند و آدم نباید «من دون الله»، از غیر از خدا ـ تبارک و تعالی ـ بترسد. این مثالی بود برای ابعاد اجتماعی آیه بود.
در بعد زندگی فردی هم همین طور است. بالاخره همه آدمها گرفتاریها و محدودیتهایی دارند. همهٔ ما یک نگرانیهایی به صورت طبیعی داریم و هر چقدر هم توجه به این نکتهٔ مطرح در آیه کمتر باشد، این خوف بیشتر میشود؛ مثل بعضی از کسانی که می خواهند طلبه شوند و دائم نگران هستند که مثلاً میشود با این درآمد طلبگی زندگی کرد! بالاخره اگر خداوند ـ تبارک و تعالی ـ اداره نمیکرد که وضعیت ما این نبود. به هرحال زندگی طلبگی، خالی از زحمت نیست و این هم برای طلبه مفید است. مقداری که یک طلبه صرف کسب مال میکند، در مقایسه با مقداری که از زندگی در بعد مادی اش بهره مند میشود، قابل مقایسه با دیگران نیست. شما مقایسه کنید. بعضیها چقدر برای کسب مال زحمت میکشند؛ اما آن بهره مندی طلبهها را ندارند. در حقیقت خدا ـ تبارک و تعالی ـ کفایت میکند و این کفایت الهی نه به یک شکل عجیب و غریب و غیر عادی، بلکه در همین بستر عادی تحقیق مییابد.
چندین سال پیش کسی از پاکستان یا از اروپا به منزل ما آمد و می گفت: شما چه کار میکنید؟ گفتم: درس میدهیم. گفت: شما درس میدهید، چقدر حقوق میگیرید. گفتم: در حوزه برای درس دادن به کسی حقوق نمیدهند. گفت: مجانی کار میکنید. گفتم: آری، بلکه برای درس خواندن چیزی میدهند. گفت: مثلاً چقدر میدهند گفتم: فلان قدر! او که قیمتها و مبالغ را در ایران نمی دانست، گفت: این مبلغی که میگویید چقدر میشود؟ گفتم: معادل فلان قدر میشود! گفت: طلبهها با این مقدار زندگی میکنند؟ گفتم: آری. بعد یک کمی به وضعیت ما نگاه کرد و گفت: شما هم با همینها زندگی میکنید؟ گفتم: آری. واقعاً برایش غیر عادی بود که اینها با این چیزها زندگی میکنند! با این رقم ها و با این وضعیت! بالاخره ما این زندگی را تجربه کردیم و کفایت الهی دیدیم.
در زمان پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ یک عدهای در جنگ اسیر شده بودند و حضرت به ایشان خندیدند. یکی از اسرا گفت: بخند بالاخره بر ما قدرت پیدا کردی و باید هم بخندی. حضرت فرمودند: من از این باب نمیخندم، بلکه از این باب میخندم که ما میخواهیم شما را به زور هدایت کنیم و شماها زیر بار نمیروید! من نیز خودم گاهی به خودم میخندم. وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم، میبینم که خدا ـ تبارک و تعالی ـ به زور من را به سمت بهشت هل میدهد و ما لگد میزنیم که نه می خواهیم بریم جهنم! پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آن کافر می خندید و ما باید به خودمان بخندیم. بعد خدا ـ تبارک و تعالی ـ می فرماید: وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هاد * وَ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَیْسَ اللَّهُ بِعَزیزٍ ذِی انْتِقام . آن کسی که خدا میخواهد گمراهش کند، گمراه میشود؛ البته نمیخواهد گمراهش کند، بلکه همین که رهایش کند و آن کس که خدا هدایتش کند، گمراهی ندارد و إن شاء الله ما مشمول «من یهدی الله» باشیم و «ما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ» بر ما صدق کند.
- خبرگزاری مهر